سفارش تبلیغ
صبا ویژن
در ادب نفست این بس که واگذارى ، آنچه را از جز خود ناپسند شمارى . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

آتشکده


آتشکده


نوشته شده در یادداشت ثابت - شنبه 91/3/7ساعت 3:36 عصر توسط atashkada نظرات ( ) | |

نوروز در شاهنامه

نوروز در شاهنامه
·

 

جشن ملی نوروز در شاهنامه فردوسی بزرگ  

 

 

فردوسی بزرگ و سفارش به پاسداری از نوروز و جشنها و آداب و رسوم ملی ایران :

بیارید این آتش زردشت

بگیرد همان زند و اوستا بمشت

نگه دارد این فال جشن سده

همان فر نوروز و آتشکده

همان اورمزد و مه و روز مهر

بشوید به آب خرد جان و چهر

کند تازه آیین لهراسبی

بماند کین دین گشتاسبی

 

یکی از جشنهایی که در شاهنامه فردوسی از آن نام برده شده ، آئین و مراسم نوروز می باشد. در این مقاله سعی بر این است که درباره مراحل پیدایش این جشن ،زمان برگزاری ،استعمال کلمه نوروز و چگونگی آن در شاهنامه توضیحاتی داده شود .

جشن نوروز از مهمترین مراسمی است که از سالیانی دور در بین ایرانیان فلات ایران رایج بوده و به یادگار مانده است . امروزه همه اقوام ایرانی نوروز را بر تمامی جشنهای برتری می دهند . ولی متاسفانه آنها از خانه خود توسط بیگانگان جدا شده اند و مرزهایی غیر واقعی بین آنها و ایران گذاشته شده است . گستره جشن نوروز امروزه در بسیاری از سرزمینهای ایرانی برقرار است : ایران افغانستان ازبکستان تاجیکستان ترکمنستان آذربایجان ارمنستان کردستان سوریه و ترکیه و عراق و . . . شادی و سرور در این زمان ،چندان دور از ذهن نیست زیرا جهان رنگی دیگر به خود می گیرد و زمان ،زمان زایش زمین است و تولد گیاه . حال از چه دوره ای این عید به صورت رسمی درآمده بهتر آن است که بدانیم از چه زمانی گاه شماری وجود داشته ؛ زیرا اگر این آئین به صورت یک جشن در فصل بهار انجام می شده است باید در سال زمان معینی داشته باشد و داشتن وقتی مشخص لازمه این گفتار می گردد .

 

 

گستره جشن نوروز امروزه در بسیاری از سرزمینهای ایرانی برقرار است : ایران افغانستان ازبکستان تاجیکستان ترکمنستان آذربایجان ارمنستان کردستان سوریه و ترکیه و عراق و . . . شادی و سرور در این زمان ،چندان دور از ذهن نیست زیرا جهان رنگی دیگر به خود می گیرد و زمان ،زمان زایش زمین است و تولد گیاه .

 

 

پس اساس به وجود آمدن این جشن آغاز بهار ،و در واقع شادی طبیعی از پایان فصل سخت سرماست .در این فصل ،تمامی ناخوشی های مربوط به سرما از بین رفته و جای آن را سبزی و طراوتی وصف نشدنی فرا می گیرد. زمین لباس تازه در برمی کند و زمینی دیگر می شود و شاید ،آدمیان همین دید را نسبت به خود نیز داشته اند.

این عقیده در اشعار شاهنامه هم دیده می شود. هنگامیکه گیوبیژن را نمی یابد ،به چاره جوئی نزد کیخسرو رفته و از او می خواهد که او را دریافتن گمشده اش یاری نماید. کیخسرو بدینگونه پاسخ می دهد که :

بمان تا بیاید مه فرودین

که بفروزد اندر جهان هوردین

بدانگه که برگل نشاندت باد

چو برسر همی گل فشاندت باد

بگویم ترا هر کجا بیژنست

بجام اندرون این مرا روشنست

تا زمانی که نوروز فرا نرسیده کیخسرو نمی تواند به جام جم نگاه بیاندازد و اسرار ببیند .چرا؟ تنها در بهار است که تغییراتی کاملاً محسوس جهان را فرا گرفته ،زندگی بار دیگر آغاز می گردد.(البته زندگی گیاهی که شاید به همان اسطوره (مشی و مشیانه ) و (یم ویمگ ) برگردد که اولین جفت انسانی اند.) (1)

پس انسان نیز تولدی دوباره می یابد و از تمامی بدیها جدا گشته ،مانند موجودی تازه به دنیا آمده ،بدون گناه می گردد . کیخسرو نیز تنها در نوروز است که می تواند جام جم را در دست گرفته و راز هفت کشور را دریابد .

یکی جام برکف نهاده نبید

بدو اندرون هفت کشور بدید

زمان و نشان سپهر بلند

همه کرده پیدا چه و چون و چند

فردوسی ،آغاز شهریاری کیومرث (اولین انسان ) و برتخت نشستن وی را در اول برج حمل می داند .

چنین گفت کائین تخت و کلاه

کیومرث آورد و او بود شاه

چو آمد ببرج حمل آفتاب

جهان گشت با فرّ و آئین و آب

بتابید از آن سان زبرج بره

که گیتی جوان گشت از آن یکسره

کیومرث شد برجهان کد خدای

نخستین بکوه اندرون ساخت جای

و نیز در زمان پادشاهی جمشید، هنگام برپائی نوروز در روز هرمزد از ماه فروردین است .

چو خورشید تابان میان هوا

نشسته بر او شاه فرمانروا

جهان انجمن شد بر تخت اوی

از آن بر شد قره بخت اوی

به جمشید بر گوهر افشاندند

مر آن روز را روز نو خواندند

سر سال نو هرمز فرودین

بر آسوده از رنج روی تن دل ز کین

به نوروز تو شاه گیتی فروز

بر آن تخت بنشست فیروز روز

بزرگان بشادی بیاراستند

می و جام و رامشگران خواستند

چنین جشن فرخ از آن روزگار

بما ماند از آن خسروان یادگار

در شاهنامه می خوانیم که پس از طهمورث ،جمشید پسر وی (2) به تخت پادشاهی نشست و همه مرغان و دیوان و پریان به فرمان او درآمدند .وی به ساختن آلات جنگی پرداخت ،رشتن و تافتن و بافتن به مردم آموخت ، طبقات چهارگانه کاتوزیان ،نیساریان ،نسوریان و اهتوخوشی (3) را پدید آورد ،به دیوان دستور داد تا با آب و خاک ،گل درست کرده ،گرمابه و کاخهای بلند سازند و سپس از سنگ ،گوهر بیرون آورد ،بویهای خوش پدیدار ساخت ،پزشکی را بوجود آورد و کشتی رانی را به مردم آموخت وبعد از تمامی این کارها ،تختی ساخت که هرگاه اراده می کرد دیوان آن را برداشته و به آسمان می بردند و در روز هرمزد فروردین براین تخت بر آسمان رفت و جهانیان این روز را روز نو خواندند .

همه کردنیها چو آمد بجای

ز جای مهی برتر آورد پای

بفر کیانی یکی تخت ساخت

چه مایه بدو گوهر اندر نشاخت

بجمشید بر گوهر افشاندند

مران روز را روز نو خواندند

سر سال نو هرمز فرودین

بر آسوده از رنج روی زمین

اغلب کتب قدیمی جمشید را پایه گذار نوروز دانسته اند. (4) دلیل انتساب این جشن به جمشید به درستی بر ما معلوم نیست . اما با اطلاع به اینکه فردوسی شاهنامه را براساس روایتهای قدیمی و کتاب خداینامه به نظم درآورده است ، در می یابیم که نسبت دادن این جشن بجمشید از دوران بسیار قدیم معمول بوده است .

در هر حال نوروز در ایران چنان اهمیتی داشته است که با روی کار آمدن دین زرتشت به عنوان یک دین حکومتی در زمان ساسانیان ،نه تنها از بین نرفت بلکه جایگاه خاصی نیز پیدا نمود .

«در این عهد نوروز را در میان ملت ایران و نیز در دربار ،مراسم مخصوص و تشریفات فراوان در کار بوده است و بتحقیق می توان گفت که در هیچ زمان نوروز را با این همه تکلفات بجا نمی آوردند.» (5)

«مورخین یونانی می نویسند که ژوستین دوم امپراطور روم کمی بعد از جلوس خود به تخت که در چهارم نوامبر سال 565 میلادی بود سفیری به دربار انوشیروان فرستاد که با شتاب تمام راه افتاده ،سفر کرد ولی در شهرهائیکه سر راه بود به جهت بعضی ترتیبات که به فرمان شاهنشاه ایران داده شده بود ،حرکتش به تأخیر افتاد و مجبور گردید که در شهر دارا به جهت مراسم عید نوروز مدتی توقف بکند .

از اینجا معلوم می شود که در عهد ساسانیان نه تنها در پایتخت بلکه در ولایات نیز مراسم با شکوه مفصلی برای نوروز بجا می آوردند.» (6)

در قسمت تاریخی شاهنامه در زمان ساسانیان هنگامیکه نامی از آتشکده برده می شود ،مکانی نیز به نوروز اختصاص دارد .

از جمله : در زمان پادشاهی اردشیر :

به دیبا بیاراست آتشکده

هم ایوان نوروز و کاخ سده

در زمان پادشاهی بهرام گور :

برفتند یکسر به آتشکده

به ایوان نوروز جشن سده

همی مشک بر آتش افشاندند

به بهرام بر آفرین خواندند

چو شد ساخته کار آتشکده

همان جای نوروز و جشن سده

در زمان پادشاهی شیرویه :

ببخشید چندی به آتشکده

چه بر جای نوروز و جشن سده

و در آخر اینکه ، نوروز در شاهنامه ، از آغاز کتاب تا سرانجام آن (یعنی تا زمان حمله اعراب به ایران ) به صورت یک جشن ملی و در دوره ساسانیان بشکل یک آئین مذهبی ،برای ایرانیان گرامی بوده و جشن گرفته می شده است و با اینکه بعد از حمله اعراب به ایران مدتی برگزار نمی گردیده اما به دلایلی از جمله اشتیاق ایرانیان به اجرای این مراسم ،باقی و برای ما به یادگار مانده است .

 

پی نوشت :

 

1ـ نخستین جفت انسانی یعنی مشی و مشیانه در زمان مرگ کیومرث چون نطفه ای از وی جدا گشته و به مدت چهل سال بر روی خاک بود تا آن که چون گیاه ریواس از زمین روئید و به دو قسمت تبدیل شد که دارای هیئتی انسانی بودند یکی نر و دیگری ماده و از ایشان فرزندانی بوجود آمد که در تمامی جهان پراکنده گشتند .

2ـ برای اطلاع بیشتر نگاه کنید به یشتها ج 1ص 180و حماسه سرائی در ایران ص 424

3ـ آذربان ـ جنگجویان ـ کشاورزان ـ دست ورزان

4ـ البته بعد از اسلام ایرانیان روایات متعددی درباره علل پیدایش نوروز ساخته اند تا اعراب با روحیه اعراب خوش آینده باشد و این جشن در اوایل اسلام منع نگردد . . از جمله «گویند خدای تعالی در این روز عالم را آفرید و هر هفت کوکب در اوج تدویر بودند و اوجات همه در نقطه اول حمل بود .در این روز حکم شد که بسیرو دور درآیند و آدم علیه السلام را نیز درین روز خلق کرد، پس بنابراین این روز را نوروز گویند» برهان قاطع ـ ذیل کلمه نوروز.

«وقتی سلیمان بن داود انگشتر و سلطنت خود را از دست داده بود همینکه پس از چهل روز به سلطنت خود رسید و عظمت

و جلال پیشین خود را بدست آورد، سلاطین بحضورش آمدند و مرغها بخدمتش کمر بستند آنوقت ایرانیان گفتند که نوروز آمد یعنی روز نو رسید. از آن به بعد آنروز را روز نو نامیدند». آثار الباقیه .

5ـ مقاله نوروز بقلم دکتر ذبیح الله صفا ـ مجله مهر ـ ش 3ص 273.

6ـ مقاله اساس نوروز جمشیدی ـ حسین کاظم زاده ،ایرانشهر شماره 10از جلد اول ص 261نوروز


برچسب‌ها: جشن

  • نوشته : داریوش
  • تاریخ: جمعه پانزدهم اردیبهشت 1391

  • نوشته شده در یادداشت ثابت - شنبه 91/3/7ساعت 3:36 عصر توسط atashkada نظرات ( ) | |



    نوشته شده در یادداشت ثابت - شنبه 91/3/7ساعت 3:35 عصر توسط atashkada نظرات ( ) | |

    جشن خوردادگان

    جشن خوردادگان

    «وقتی مردم به منش پاک روی آورند،آرامش و ایمان در جهان شادی آفرین گسترش می یابد.»
    گات ها ،سرود47 -بتد 3

    صبح در آپارتمانی در طبقه هیجدهم برجی از خواب بیدار می شوم، بعد از حمام با خدا خلوت می کنم. سر میز صبحانه، در کنار دوستم، همسرش و فرزندش هستم. از جشن خوردادگان صحبت به میان می آید. دوستم می گوید خورداد به معنی کمال، رسایی و تندرستی است. یاد بچگی ها بخیر در این روز صبح زود مجبور بودیم مسیر آب را تمیز کنیم و از هوای خوب صبحگاهی لذت ببریم. از پدرش می گوید که در این روز با دوستانش نماز گاه هاون را در کنار چشمه می خواندند.

    همسرش می گوید، خورداد امشاسپند وخورداد ماه که جشن خوردادگان است و خورداد در عالم مادی پاسبانی آب چشمه ها و نهر ها و رودها و دریا و اقیانوس ها را دارد.

    همسر دوستم از جوانی خود در روستا می گوید، در عصر روز جشن، جوزگ (جوی آب) بهرام که بیست پله داشت را بطور دسته جمعی جارو میک ردند و دور جوی آب می نشستند، مهره دوله(چک ودوله) می کردند و از مادرش می گوید که در این روز بایستی برای آبزور خواندن شیر و مورد برای موبد ببرد وخوراک به آب بدهد.

    پسرشان که دانش آموز دبیرستان است سوال می کند ومی پرسد: آیا آب خوراک می خواهد؟ و مادر جواب می دهد: بله، در ایران باستان با آب و آتش و باد و خاک مثل موجود زنده برخورد می شد و علاوه بر اینکه باید پاک نگه داشته شوند، طی مراسم خاصی (اوستا خوانی) به آنها خوراک می دادند!

    پسر با خوشحالی می گوید حالا می فهمم که چرا می گویند در ایران باستان محیط زیست تمیزی داشته اند. بالاخره صبحانه تموم شد و پسر به دبیرستان رفت و همسر دوستم به دانشگاه رفت و وقتی دوستم خداحافظی می کرد تا به سر کارش برود، گفت: اگر کارت تمام شد،عصر برگرد. من تشکر کردم و با هم خداحافظی کردیم.

    وقتی منظره تهران را از بالا دیدم در کوهی از گرد و غبار گم شده بود و در واقع به هوای سالم و پاک نیاز داشت. یعنی جاییکه جشن خردادگان باید برگزار شود، این شهرهای آلوده است؟! و نیاز به محیط زیست سالم دارد.

    و این نیاز جوانان ماست که ساعتی از شلوغی و آلودگی شهر فرار کنند و در کنار رودخانه و چشمه ها به شادی و استراحت بپردازند

    برچسب‌ها: جشن
  • نوشته : داریوش
  • تاریخ: دوشنبه یازدهم اردیبهشت 1391
  •  آرشیو نظرات
  • خاطره اولین نوروز وصبح وه

    خاطره اولین نوروز وصبح وه
    پدر تصمیم گرفته بود، به نظر بزرگان وموبدان ارج نهد و روز های کبیسه اجرا نشده را منظور نماید وامسال روز وه(روزبعد از آخرین شب پنجه) ونوروز را یکی بداند ومراسم دینی را به صورت فصلی وهمراه با طبیعت اجرا کند.

    در خانه تلاش برای انجام پنجه وسال نو خیلی زیاد بود وهمراه با شکوفه های سیب وگیلاس وبه،بوی بید مشک وگل ارغوان زیبایی دوچندان به طیعت رنگارنگ داده بود.برای ذهن من، کودک دبستانی آنروز صبح نوروز و صبح وه هر دو سرشار از شادی بودندچگونه می توانستم این دو روز شاد را با هم جمع بزنم مگر میشود دو نوع شادی در یک لحظه با هم داشته باشم.

    در خانه ما برای اولین بار سفره پنجه برای شادی روان در گذشتگان در پنج روز قبل از عید گسترده بودیم مراسم پنجه را اجرا می کردیم وروز وهیشتوایشت در زیر ویجو(شبکه نی هایی که به سقف در ارتفاع دومتری به سقف بسته شده بود)سفره سال نو با هفت چیز شادی بخش در روی سفره به همراه کتاب اوستا گسترده بود

    سه ساعت از نیمه شب آخرین روز پنجه گذشته بود ،پدر همه را بیدار کرد وخودش پای منقل آتشی که بر بام بلند خانه افروخته بود اوستا زمزمه می کرد هوا سرد بودولی وقتی جماعت را می دیدی با هم همراه آتش افروزی می کنند ومراسم را اجرا می کنند امید به آینده روشن با هم بودن را نوید می داد.مراسم شب وه طبق عرف انجام می شود و روان وفروهر درگذشتگان همراه با بوی خوش بدرقه می شود.

    با اولین شعاع نور خورشید با همسایه ها در یکجا که پشت بام مسطحی دارد جمع می شویم سفره ای پهن می شود وصبحانه را با غذا های رنگارنگ شب وه با هم میل می کنیم.

    پسر ها برای بردن آتش به درب مهر و کوهه جنگی(کوهه آتشدان که از گل رس ساخته شده وخشک شده وبا گل سپید ، سپید رنگ شده )می روند .

    دختر ها برای کپی جنگی (گل رس خشک نشده به فرم کره که شاخه های ریحان سبز در آن روز قبل گذاشته اند )به میدان روستا میروند وبرای چک و دوله (مهره دوله)امروز عصر قرار می گذارند.

    پدر ومادر برای برای شادی روان درگذشتگان سال گذشته وغم زدایی از چهره مصیبت دیده ها به خانه آنها میروند.

    بعد از گذشت ساعتی همه افراد در زیر ویجو وبه دور سفره نوروز جمع شده وبا آیینه وگلاب توسط مادر خانه به هم تبریک سال نو می گویند وسالی خوش همراه با سلامتی برای هم آرزو می کنند وبا شیرن کردن دهان شرینکام به طور دسته جمعی به درب مهر رقته وبا گفتن تبریک سال نو در گهنبارشاد زیوی و تندرستی سال نو شرکت می کنند.بعد از گهنبار برای دید وبازدید عید آماده می شوندوابتدا برای تبریک گفتن به بزرگتر های روستا وسپس خانه اقوام آماده می شوند.

    در این زمینه بخوانید:
    چک و دوله
    شب وه (شب پنجه آخر سال)
    عکسهایی از سنتهای نخستین روز سال در نزد زرتشتیان یزد
    عکسهای آتش افروزی سپیده دم سال نو
    برگرفته از برساد

    برچسب‌ها: جشن
  • نوشته : داریوش
  • تاریخ: دوشنبه یازدهم اردیبهشت 1391
  •  آرشیو نظرات
  • جشن اسفند گان (سپندارمذ گان)

    جشن اسفند گان (سپندارمذ گان)
    بنا به نظر بارتولمه واژه سپنته آرمئی تی آمیزه ای از سه بخش سپنتهsepanta یعنی پاک و ناآلوده و مقدس، آرم arem یعنی درست و به جا ، مئی تی mati از ریشه مصدری من Man به معنی اندیشیدن است. سپنته آرمئی تی به معنی اندیشه درست، پاک ومقدس می باشد.

    سپندارمذ پنجمین امشاسپند در اوستا است. سپنته آرمئی تی در گاتهای زرتشت، هجده بار یاد شده است و زرتشت بارها او را برای زندگی پاک، برای آرامش‌بخشی به کشتزاران، چراگاه‌ها و جانوران، برای پیدایی یک فرمانروای نیک، و برای یاری به دخترش «پوروچیستا» در گزینش شوی خویش، به یاری فرا می‌خواند. در اساطیر ایرانی، او بود که پیشنهاد و فرمان ساختن تیروکمانی برای آرش کمانگیر را به منوچهرشاه داد تا گستره و آغوشش را برای فرزندان خود، فراخناک‌تر کند. سپنت آرمئیتی این امشاسپند بانو در جهان مینوی نماد دوستداری و بردباری و فروتنی اهورامزدا و در جهان استومند، نگهبان زمین و پاکی و باروری و سرسبزی آن است. زمین نماد شیدایی است چون با فروتنی، فداکاری و گذشت به همه مهر می ورزد. زشت و زیبا را به یک چشم می نگرد و همه را چون مادری در دامان پر مهر خود می پروراند و آرامش می دهد.

    ابوریحان بیرونی در آثار الباقیه اسفندارمذگان را چنین معرفی می کند:

    "اسفندارمذ ماه و روز اسفندارمذ است و براى اتفاق دو نام آن را چنین نامیده اند و معناى آن عقل و حلم (بردبارى) است و اسفندارمذ فرشته موکل به زمین است و نیز بر زن هاى درستکار و عفیف و شوهر دوست و خیرخواه موکل است و در زمان گذشته این ماه به ویژه این روز عید زنان بوده و در عید مردان به زنان بخشش مى کردند." ابوریحان بیرونى در کتاب التفهیم از این روز به عنوان "مردگیران یا مزدگیران" یادکرده که در این روز زنان از مردان هدیه دریافت مى داشته اند و در واقع این جشن به زنان اختصاص داشته است. از این رو، آن را «روز زن در ایران باستان» نامیده اند. حکیم توس در این باره در شاهنامه چنین آورده است

    سپندارمذ پاسبان تو باد ز خرداد روشن روان تو باد

    در یسنای 38 بند1 آمده است:
    "اینک زمین را می‌ستاییم؛ زمینی که ما را در بر گرفته است.
    ای اََهوره‌مَزدا !
    زنان را می­ستاییم.
    زنانی را که از آن ِتو به شمار آیند و از بهترین اَشَه برخوردارند، می‌ستاییم."

    سپندارمذ در عالم معنوى نماد مهر و محبت و در جهان خاکى فرشته اى است نگهبان زمین. به همین منظور ایرانیان، در ماه اسفند اقدام به امور اجتماعى و عمرانى عام المنفعه مى کردند. و به حفر قنوات و خشکانیدن مرداب ها و باتلاق ها و آباد کردن زمین هاى بایر به وسیله سدبندى رودخانه ها و کشت و زرع و نشاندن درخت مى پرداخته اند و اجراى این امور را جزء فرایض دینى خود به حساب آورده و ایمان داشتند کسى که درخت بکارد راستی می افشاند.

    در سفره جشن سپندارمذگان، جامى از شیر و تخم مرغ که نشانه ماه بهمن است قرار دارد. به جز آنها میوه هاى انار و سیب، شاخه هاى گل، شربت و شیرینى، برگ هاى خشک آویشن با دانه هایى از سنجد و بادام در چهار گوشه سفره قرار مى دهند و مواد خوشبو و کندر بر روى آتش مى گذارند و مقدار کمى از هفت گونه حبوبات و دانه ها که در جشن مهرگان براى سفارش کاشتن در آن فصل در سفره جشن مهرگان قرار داده اند مى گذارند. همراه با گستردن این سفره به پاس تلاش یک ساله زنان، مردان وظایف ایشان را بر دوش گرفته و با این کار، فعالیت هاى یک زن را تجربه مى کردند و در عین حال در این روز هدیه دادن به زن خانه از آداب و رسوم اصلى این جشن به شمار رفته است. به این ترتیب از محبت و مهربانى زنان سپاسگزارى مى شود. جشن سپندارمذ گان به عنوان نماد عشق درایران باستان پا می گیرد و ادامه می یابد و اگر زمانی کم رنگ می شود به دلیل کذشت زنان شجاعی است که در سکوت خانوادگی آنرا برگزار می کردند و با سفره ای ساده جشن را برگزار کنند و در کنار خانواده دلخوش باشند و بیشتر به سرسبزی طبیعت بپردازند. چنانجه دستور آذر باد در این باره فرموده اند:

    "سپندارمذگان روز، ورز زمین کن " یعنی کشاورزی کن.

    قرنها بعد در فرهنگ بیگانه روز عشق پا می گیرد که مبنایش چنین بوده است:

    "در سده سوم میلادی که مطابق می‌شود با اوایل شاهنشاهی ساسانی در ایران، در روم باستان فرمانروایی بوده است بنام کلودیوس دوم. کلودیوس عقاید عجیبی داشته است از جمله اینکه سربازی خوب خواهد جنگید که مجرد باشد. از این رو ازدواج را برای سربازان امپراتوری روم قدغن می‌کند. کلودیوس به قدری بی‌رحم و فرمانش به اندازه‌ای قاطع بود که هیچ کس جرات کمک به ازدواج سربازان را نداشت. اما کشیشی به نام والنتیوس (والنتاین)، مخفیانه عقد سربازان رومی را با دختران محبوبشان جاری می‌کرد. کلودیوس دوم از این جریان خبردار می‌شود و دستور می‌دهد که والنتاین را به زندان بیندازند. والنتاین در زندان عاشق دختر زندانبان می‌شود. سرانجام کشیش به جرم جاری کردن عقد عشاق، با قلبی عاشق اعدام می‌شود... بنابراین او را به عنوان فدایی و شهید راه عشق می‌دانند و از آن زمان نهاد و نمادی می‌شود برای عشق! "

    اما در ایران باستان، نه چون رومیان از سه قرن پس از میلاد، که از بیست قرن پیش از میلاد، روزی موسوم به روز عشق بوده است. جشن سپندارمذگان یا اسفند گان به عنوان نماد عشق در تقویم جدید ایرانی دقیقا مصادف است با 29 بهمن، یعنی تنها 3 روز پس از روز والنتاین فرنگی در روز 14 فوریه می باشد.

    جشن سپندارمذگان یا اسفند گان خجسته باد.

    برچسب‌ها: جشن
  • نوشته : داریوش
  • تاریخ: دوشنبه یازدهم اردیبهشت 1391
  •  آرشیو نظرات
  • جشن آبانگان

    جشن آبانگان


    آبان به نام آب و فرشته آب است. این فرشته به نام «برزیزد» نیز خوانده مى شود. در اوستا «اپم نپات» و در پهلوى «آبان» گفته مى شود. آب جمع باران است. در اوستا و پهلوى «آپ» و در سانسکریت «آپه» و در فرس هخامنشى «آپى» است. این عنصر مانند عناصر اصلى (آتش، خاک، هوا) در آیین مقدس است و آلودن آن گناه است و براى هر یک از آنها فرشته مخصوصى تعیین شده است.
    بخش بزرگی در کتاب اوستا به نام «آبان یشت» می باشد و به آناهیتا اختصاص دارد، در این یشت، او زنی است جوان، خوش اندام، بلند بالا، زیبا چهره، با بازوان سپید و اندامی برازنده، کمربند تنگ بر میان بسته، به جواهر آراسته، با طوقی زرین بر گردن، گوشواری چهارگوش در گوش، تاجی با سد ستاره ی هشت گوش بر سر، کفش هایی درخشان در پا، با بالاپوشی زرین و پرچینی از پوست سگ آبی. اَناهیتا گردونه ای دارد با چهار اسب سفید، اسب های گردونه ی او ابر، باران، برف و تگرگ هستند.او در بلندترین طبقه ی آسمان جای دارد و بر کرانه ی هر دریاچه ای، خانه ای آراسته، با سد پنجره ی درخشان و هزار ستون خوش تراش دارد. او از فراز ابرهای آسمان، به فرمان اهورامزدا، باران و برف و تگرگ را فرو می باراند.
    نیایشگاه های آناهیتا معمولا در کنار رودها برپا می شده و زیارتگاه هایی که امروزه کنار آن ها آبی جاری است، می توانند بقایای آن نیایشگاه ها باشند.آثار به جا مانده ازمعابد آناهیتا امروزه قلعه دختر نامیده می شوند.
    آناهیتا همتای ایرانی «آفرودیت»، اله? عشق و زیبائی در یونان و «ایشتر»، اله? بابلی، به‌شمار می رود.
    بیرونى در آثار الباقیه در مورد جشن آبانگان چنین مى نویسد: «... و آن عیدى است که به واسطه توافق دو اسم، آبانگان مى گویند. در این روز «زو» پسر تهماسب از سلسله پیشدادیان به پادشاهى رسید و مردم را به کندن نهرها و تعمیر آنها امر کرد و در این روز به کشورهاى هفتگانه خبر رسید که فریدون، بیوراسب (ضحاک) را اسیر کرد و خود به پادشاهى رسیده و به مردم دستور داده است که خانه و زندگى خود را مالک شوند.»
    تاریخ بلعمی و طبری نیز نوشتند: که بیرون راندن افراسیاب از مملکت پارسیان به روز آبان در ماه آبان بود
    در روایت دیگری آمده است که پس از هشت سال خشکسالی در ماه آبان باران آغاز به باریدن کرد و از آن زمان جشن آبانگان پدید آمد.
    ما زرتشتیان نیز در این روز همانند سایر جشنها به آدریان‌ها (آتشکده‌ها) می رویم و پس از آن برای گرامیداشت مقام فرشت? آبها، به کنار جوی‌ها و نهرها و قناتها رفته و با خواندن اوستای آبزور (بخشی از اوستا که به آب و آبان تعلق دارد) که توسط موبد خوانده می شود، اهورامزدا را ستایش کرده و درخواست فراوانی آب و نگهداری آن را کرده و پس از آن به شادی می پردازیم.
    در جشن آبانگان، پارسیان به ویژه زنان در کنار دریا یا رودخانه‌ها، فرشت? آب را نیایش می کنند. ایرانیان کهن آب را پاک (مقدس) می شمردند و هیچگاه آن را آلوده نمی کردند و آبی را که اوصاف سه‌گانه‌اش (رنگ - بو - مزه) دگرگون می شد برای آشامیدن و شستشو به‌کار نمی بردند.
    «هرودوت» می‌آورد :
    ... ایرانیان در میان آب ادرار نمی کنند، آب دهان و بینی در آن نمی‌اندازند و در آن دست و روی نمی شویند ...
    «استرابون» جغرافیدان یونانی نیز می‌آورد:
    ... ایرانیان در آب روان، خود را شستشو نمی دهند و در آن لاشه، مردار و آنچه که نا پاک است نمی‌اندازند ...
    ما زرتشتیان ایزد آناهیتا را مکل آبهای جهان می شناسیم، با استفاده بهینه در مصرف آب، جلوگیری از آلودگی آب و تلاش برای آبادانی و توسعه سعی می کنیم با دیو خشک سالی در ستیز باشیم.

    برچسب‌ها: جشن
  • نوشته : داریوش
  • تاریخ: دوشنبه یازدهم اردیبهشت 1391
  •  آرشیو نظرات


  • نوشته شده در یادداشت ثابت - شنبه 91/3/7ساعت 3:33 عصر توسط atashkada نظرات ( ) | |

    daremehr

    جشن شهریورگان، روز پدر

    جشن شهریورگان، روز پدر

    جشن شهریورگان ،شهریور روز از شهریور ماه که روز سی ام امردادماه و به نام امشاسپند توانای خْـشَـتْـرَه ‌وَئیریَـه به معنی شهر و شهریاری آرمانی و شایسته می باشد از آیین‌ها و مراسم وابسته به آن در ایران باستان هیچ­گونه آگاهی­ای در دست نیست.
    برگزار نشدن آیین‌های جشن شهریورگان توسط ایرانیان در زمانی طولانی، موجب شده است تا همه جزئیات آن به فراموشی سپرده شود در صفحه 251 ترجمه ی فارسی آثارالباقیه چنین آمده : « شهریور ماه که روز چهارم آن شهریور روز است و آن به مناسبت توافق دو اسم جشن می باشد ، آن را شهریورگان گویند . معنی شهریور دوستی و آرزوست . شهریور فرشته ای است که به جواهر هفتگانه از قبیل طلا ، نقره و دیگر فلزات که برقراری صنعت و دوام دنیا و مردم به آنها بستگی دارد ، موکل است .»

    شهریور مظهر سلطنت آسمانی و فر خدایی است توانایی و نیرومندی و دستگیری از بینوایان را بیان می کند، در جهان مادی نگهبان زر و سیم و فلزات دیگر است.

    ایرانیان قدیم جشن شهریورگان را جشن می گرفتند و به یاری کردن به بینوایان می پرداختند وهمه شاد بودند.

    جشن شهریورگان شروع کشت و زرع محصولات و جمع آوری آنها است و چون برای بدست آوردن نتیجه ی هر کاری جشن و شادی لازم است ،برای کشاورزان بهترین جشن و شادی است .

    جالب آنکه عده ای جشن شهریورگان را زادروز مرد بزرگ تاریخ بشریت یعنی کوروش بزرگ(داراب) می دانند.

    به گفته‌ی اردشیر خورشیدیان، فرنشین انجمن موبدان، با رایزنی‌ها و هم‌اندیشی هموندان انجمن موبدان، جشن شهریورگان، به‌عنوان روز بزرگداشت پدر، برگزیده شده است.

    جشن شهریورگان از آن روی به‌عنوان روز پدر برگزیده‌شده است که به معنای شهریاری بر اراده و نفس است. شهریور یکی از 6 امشاسپندانی است که در اوستا و گاتها از آن نام برده شده‌است. در اوستا سه تا از این امشاسپندان، زن‌گون و سه‌تای دیگر مردگونه، هستند که شهریور از امشاسپندان مردگونه است.
    خورشیدیان گفت: «جشن پدر در جشن شهریورگان، درست 6 ماه پس از روز مادر و جشن اسفندگان برگزار می‌شود، باید فرصت را گرانمایه دانست و به پدران نیک این سرزمین پیشکش‌هایی داد که نشان از مهر قلبی‌مان به پدر دارد، پیشکش‌هایی که دسترنج خودمان است نه پیشکش‌هایی که بوی پول می‌دهد.»

    فرنشین انجمن موبدان در پایان، گفت: «هر روز نامی دارد و هر نام معنایی. گذشته گانمان با نام نهادن بر روزها و ماه‌ها برای ما پیام بزرگی داشته‌اند و خواسته‌اند ما با آغاز هر ماه و هر روز، زمان و فرصت‌های زندگی را ارج بنهیم و هرگز از معنای نام‌ها، غافل نشویم. پس چه بهتر که ماه شهریور و در جشن شهریورگان به مفهوم شهریاری بر نفس و بر خویش پی ببریم و با همه ی دشواری‌های زندگی، اندیشمندانه به رویارویی بپردازیم.»

    شهریور به معنی شهر وشهریاری آرمانی ، خاستگاه نظریه‌های افلاطون و فارابی در زمینه «آرمان‌شهر» یا «مدینه فاضله» بوده باشد. نام شهریور چند بار به همین معنا در «گاتها»ی زرتشت نیز آمده است و بهتر است معماران وشهرسازان فکری از روی اندیشه گات هایی وباقیمانده های آثار نیا کانمان به حال شهرهایمان بکنند تا شهر های ما سرآمد شهر های جهان بشوند واز مشکلات شهری بکاهند.

    برچسب‌ها: جشن
  • نوشته : داریوش
  • تاریخ: دوشنبه یازدهم اردیبهشت 1391
  •  آرشیو نظرات
  • جشن امردادگان

    جشن امردادگان

    امروز جمعه اول امرداد ماه است. اینجا نسیم ملایمی می وزد و هوای تهران، هاله ای از دود داغ و گرمای 42 درجه را تجربه می کند. ناهار مهمان دوستم در طبقه هیجدهم برج بلند بالایی هستم. بعد از ناهار پسر دوستم ازجشن امردادگان می پرسد؟ مادرش استاد دانشگاه است جواب می دهد: ابوریحان در آثارالباقیه (ترجمه فارسی، ص 250) نوشته است: «امرداد ماه روز هفتم آن امرداد روز است و آن روز را به واسطه اتفاق افتادن دو اسم با هم جشن می گرفتند، معنای امرداد آنست که مرگ و نیستی نداشته باشد، امرداد فرشته ایست که به حفظ گیتی و تربیت غذاها و دواها که اصل آن نباتات است و زائل کننده گرسنگی و ضرر و امراض می باشد، موکل است»؛ وخیّام در نوروزنامه نوشته است: "مرداد ماه یعنی خاک، داد ِ خویش بِداد از بَرها ومیو های پخته که در وی به کمال رسد و نیز هوا در وی مانند غبار ِ خاک باشد و این ماه تابستان بود و قسمت او از آفتاب، مر برج اسد را باشد».ما باید " این جشن را سزاوارِ شادمانی ،نشاط ِ و بی مرگی است" به گونه ای برگذار کنیم که لیاقت آنرا داریم.
    پدر می گوید: واژه اوستایی امرداد، امرتات (Amerat?t) است که به معنی بی مرگی است و اگر الف آن را که پیشوند نفی است، حذف کنیم، معنی آن عوض شده و فرشته بی مرگی و جاودانگی به دیو نیستی و مرگ تغییر شکل می دهد.
    من هم می گویم امرداد در ایران باستان نماد جاودانگی و بی مرگی است، در کره خاکی پشتیبان گیاهان و دیگر رستنی هااست،به همین دلیل جشن امردادگان را در کنار باغ ها و زمین های کشاورزی برگزار می کنند.
    نیاکان ما در این روز به باغها و مزارع خرم و سرسبزمی رفتند و پس از نیایش به درگاه اهورامزدا این جشن را با شادی و سرور در هوای صاف و در دامن طبیعت برگزار می کردند.
    در دهه پنجاه خورشیدی به علت تزریق نادرست پول نفت به اقتصاد ایران، زرتشتیان به شهرهای بزرگ داخل وخارج کوچ یا مهاجرت می کنند و از زمین و باغ و روستا، به سمت خدمات وصنعت کشیده می شوند؛ با دور شدن از کشاورزی، جشن های خوردادگان وامردادگان که در کنار چشمه ها وباغ ها ومزارع برگزار می شد، به فراموشی سپرده شد؛ باغها، خانه ها و مدرسه های ویران در روستا های زرتشتی نشین یزد گواهی بر این مدعا است.
    دختر خانواده پیشنهاد می دهد، بزرگان قوم باید برای برگزاری جشن های شاد خوردادگان وامردادگان به روشی که قابل اجرا باشد و ازسنت به دور نباشد، فکری بکنند. پدر خانواده پیشنهاد می دهد که تعدادی از خانواده ها برای جشن امردادگان به خانه و باغ قیطریه بروند و در سایه درختان سر به فلک کشیده و هوای ملایم طبیعی، جشن امردادگان را برگزار کنند. دختر جواب می دهد با یک گل بهار نمی شود ولی برای شروع کارخوبست.
    من در فکر فرو می روم چرا ما با این همه امکانات، جوانان را برای برگزاری جشن امردادگانی شاد و زیبا تشویق و یاری نمی کنیم تا دوباره با طبیعت آشتی کنند و در دامن طبیعت با هم باشند و این گرمای طاقت فرسا را در کنار هم به لحظاتی سرشار از مهر و مهربانی، شادی و شادکامی، سربلندی و سرافرازی تبدیل کنند.

    برچسب‌ها: جشن
  • نوشته : داریوش
  • تاریخ: دوشنبه یازدهم اردیبهشت 1391
  •  آرشیو نظرات
  • شب وه (شب پنجه آخر سال)

    شب وه (شب پنجه آخر سال)

    در شریف‌آباد روز اورمزد از فروردین ماه، یعنی روز اول سال نو را، «روزِ وَه» می گویند و شب پیش از آن، آخرین روز از پنچ روز پنجه یا پنجه وه است. زرتشتیان باور دارند که پنجه وه به فروهرها اختصاص دارد و هنگامی است که فروهر درگذشتگان برای سرکشی بازماندگان خود فرود می آیند.

    در این روزها زرتشتیان، خانه‌های خود را از درون و برون پاک و تمیز می‌کنند و خانه و کاشانه برای برگزاری هر چه با شکوه تر جشن نوروز آماده و مرتب می شود .

    با غروب آفتاب آخرین روز پنجه، روی بلند ترین بام خانه، همراه با آتشدان و چوب خشک، سفره سفیدی گسترده می شود و روی آن کتاب اوستا و گلدانی پراز شاخه‌های مورد سبز و سرو گذاشته می شود. در کنار آن، مجسمه های کوچک حیوانات اهلی که پسران خانواده آنها را با گل رس ساخته‌اند و با گل سفید رنگ کرده‌اند، قرار داده می‌شود و بر پشت آنها خورجین‌های سبزه گذاشته می شود.

    در گوشواره پسگم (صفه) کپی‌هایی (گل تر وپاکیزه و سفت که به شکل کره درست شده و شاخه های ریحان سبز را در آن فرو برده‌اند) که توسط دختران آماده شده و با روسری روی آن را پوشانده‌اند، قرارداده می شود، و زینت بخش بام سر در خانه، چراغ فانوس روشن وسبزه کاشته شده، است.

    در گاه اشهن، صاحب‌خانه نان تازه، کماچ، نان آکنجه، نان پینه، نان شیر، سینی میوه مثل انار و به و انگور، بشقابی لرک (هفت میوه خشک شده)، شربت، نان شیر مال وحلوای کنجد که از آن شکل‌های مینیاتوری گوسفند ، گاو، شتر ومرغ درست‌کرده‌اند و روی نان قرارداده‌اند، به پشت بام می برد و روی سفره قرار می‌دهد. سیر وسداب، سیرگ وتخم مرغ که مادر به همراه کماج پخته است، چیزهای دیگری است که در شب وه، بچه ها آنها را به پشت بام می برند.

    کوهه، نام یک نوع خاصی از آتشدان که بچه ها با گل رس آن را ساخته اند، آن هم به پشت بام آورده می شود.

    از گاه اشهن دربلند ترین نقطه بام خانه، پدر آتش را روشن می کند و روی آن هیزم می گذارد تا شعله‌اش ثابت بماند، همه اهل خانه باهم گاه اشهن می سرایند و بعد پدراوستاهای دیگر را می‌خواند و به برادر بزرگ‌تر می گوید که میوه‌ها را نصف کنند، مادر هم بوی خوش و کند ر وعود بر آتش سوخته شده می‌گذارد.

    بوی خوشی که از آتش در هوا پراکنده می‌شود همراه با بوی میوه ها و هوای ملایم و خنک صبح‌گاه، یکی از زیبا‌ترین خاطره‌های هر فرد زرتشتی از مراسم شب وه است.

    با سر آمدن گاه اشهن و دمیدن اولین سپیده آسمانی همه چراغ ها را خاموش می‌کنند و شعله آتش را هم با وسیله‌ای که روی آن می گذارند، کم می‌کنند؛ بعد مادر مقداری گل سپید را که در آب خیسانده و رقیق کرده است، با خدابیامرزی به روان در گذشته‌های خانه خود و همسایه، با ملاقه مسی بر پشت بام می پاشد و به این ترتیب روان در گذشتگان را در سفر به مینو، بدرقه می‌کند.

    صبح روز بعد، صبحانه، به طور دسته جمعی با همسایه ها در پشت بام صرف می شود و سپس بچه‌ها با کوهه‌های پر از آتش پشت بام، به درمهر رفته و آتش را در ظرفی مخصوص خالی می‌کنند تا آتشبند در‌مهر، آن را گلچین کند و به آتش بزرگ برساند. بچه‌ها بعد از خالی کردن آتش با کوهه‌های خالی به کوهه جنگی می پردازند و کسی که کوهه اش سالم می ماند مثل یک قهرمان تشویق می شود. دخترها هم به در میدان روستا کُپی جنگی می‌کنند و بعد هم با ریحان سبز، شاد به خانه بر می گردند و خانواده دسته‌جمعی برای شرکت در مراسم گهنبار عید نوروز به درب‌مهر می‌روند.

    مراسم شاد و ساده و تاثیرگذار شب وه، آنچنان در خاطره ها مانده است که در هند و کالیفرنیا به شکل مراسم موکتاد و در میان اقوام دیگر ایرانی به صورت احترام به درگذشتگان در آخرین روزهای سال باقی مانده است.

    ولی روستاهای زرتشتی نشین ایران، به دلیل تزریق نادرست پول نفت به اقتصاد ایران دردهه پنجاه و افزایش کوچ ها ومهاجرت ها، به تدریج از سکنه خالی شده‌اند و مراسم همگانی شب وه دیگر برگزار نمی‌شود و یا تعدادی اندک بطور مختصر آن را برگزار می‌کنند؛ بزرگان قوم باید چاره‌ای بیندیشند تا مثل همیشه با برگزاری مراسمی شاد و زیبا، جوانان و کودکانی شاد داشته باشیم وبزرگسال‌هایمان افسرده نشوند.

    ارتباط مراسم شب وه با چهارشنبه سوری در ایران و یا مراسم هالوین در ایرلند وانگلیس و نقاط دیگر و افراط و تفریط در این رسوم، نیاز به تحقیق محققان واصلاح مراسم دارد.

    عکسهایی از سنتهای نخستین روز سال در نزد زرتشتیان یزد

    برچسب‌ها: جشن
  • نوشته : داریوش
  • تاریخ: دوشنبه یازدهم اردیبهشت 1391
  •  آرشیو نظرات
  • خیر پارس بانو

    خیر پارس بانو

    سال1346 دو سال بود در شهر یزد به دبیرستان می رفتم، یک روز صبح با خادم پارس بانو سوار بر الاغی در محله دستوران روبرو شدم، پس از احوالپرسی با ایشان علت حضورش در اینجا را پرسیدم و شنیدم: برای خیر پارس بانو.

    مراسم خیر پارس بانو مراسمی بود که در آن خادم ها به تمام روستاهای یزد و شهر یزد سفر می کردند و سه کار مهم انجام می دادند:

    1-اطلاع رسانی در مورد تاریخ زیارت همگانی پارس بانو

    2-جمع آوری خیرات و نذورات

    3-اطلاع رسانی به خیرین وبانی خیله هایی که نیاز به تعمیر دارند.

    اما با کوچ زرتشتیان از روستا به شهر و ساکن شدن در بیشتر نقاط شهری و مهاجرت به کشور های بیگانه مراسم خیر زیارتگاه های بزرگ که به این نحو انجام می شد وقت زیاد می طلبید و نتجه کمتری به دست می آمد، و این مراسم انجام نشد که عواقب جبران ناپذیری در پیر سبز، پیر نارستانه و پیر نارکی و کمتر در پیر هریشت و پارس بانو شاهد آن هستیم و از همین روست که بزرگان انجمن ها و جامعه بایستی برای اطلاع رسانی تعمیرات خیله ها اقدام جدی به عمل آورند و گرنه با بازسازی های بزرگتر روبرو خواهیم بود.

    زیارتگاه پارس بانو (پیر بانو) یکی از زیارتگاههای زرتشتیان است که در دامنه کوهی کنار رودخانه فصلی و در نزدیکی محلی به نام زرجو، روستایی از شمس آباد اردکان یزد واقع است، به عقیده زرتشتیان خاتون بانو، شهبانوی پارس در هنگام فرار از دست اعراب به کوهی پناهنده می شود. خاتون بانو در خواب فرد نابینایی می آید و پس از شفای چشم فرد به وی می فرماید که پیر بانو را بنا نهد. پارس بانو نیایش گاهی برای نیازمندان می شود. به سبب قرار گرفتن در مرکز و دور از دسترس بیگانگان بودن و وجود کویر های گسترده در پیرامونش، میراث دار کهن ترین آیین ها و فرهنگ ایران بوده است. از مهر روز تا ورهرام روز و تیرماه این زیارتگاه مامن عاشقان است.

    برای آشنایی با زیارت پیشینیان در سال های دور از مادرم که هشتاد ساله است، می پرسم. در جوابم می گوید: وقتی ما بچه بودیم زرتشتیانی که زیارت کننده بودند، مواد و خوراکی های لازمه زوار و چهار پایان برای شش روز تدارک می دیدند و بسته بندی کرده و در خورجین ها سوار حیوانات می کردند و زن وبچه ها سواره و معمولا مرد ها پیاده می آمدند.

    با الاغ یا شتر به طور دسته جمعی در شب دی بمهر از شریف آباد حرکت می کردند. طی این مسیر از شب تا بامداد، یعنی ده ساعت به درازا می‌کشید، چون از «شریف‌آباد» که راه می‌افتادند تا «ارجنون»، 4 ساعت راه بود، و پس از کمی استراحت در «ارجنون» دوباره راه می‌افتادند و تا مزرعه‌ مرگس که یک درخت توت و یک استخر آب داشت می‌امدند و پس از کمی استراحت از مزرعه‌ مرگس به‌ مزرعه‌ی شمس‌آباد پس از آن به‌سوی پیر بانو می‌رسیدند، یعنی شب دی بمهر تا بامدادمهر ایزد در راه بودند.

    مهر ایزد و رشن ایزد را به زیارت، دعا، نیایش، استراحت و تفریح می گذراندند و از نیمه شب رشن ایزد مردان و جوانان برای زیارت غار شگفت محل آتش کاریان می رفتند ونیمه های شب سروش ایزد بر می گشتند. و روزهای رشن و فروردین و صبح ورهرام ایزد به درگاه پروردگار با همه زوار نیایش می کردیم و آیین های دینی و سنتی خویش را به جای می‌آوردیم.

    ای پیر با مهر و صفا،الگوی پاکی و وفا

    رنجیده ازجور و جفا،در جستجویت آمدم

    ای پارس بانوخسته ام غمگین ودل شکسته ام

    برلطف تو دل بسته ام،من درحضورت آمدم

    ای بانوی ایران زمین ای خفته در این سرزمین

    برحلقه اش همچون نگین،درزرع جویت آمدم

    خاتون بانوها تویی، آواره ام مأوا تویی

    درمان و داروها تویی ،اینک به کویت آمدم

    اندر دل این کوهها ماندی غریب ای آشنا

    هستی غریبان را پناه زین رو به سویت آمدم

    و از بعد از ظهر به سمت پبر مهر بانوی عقدا حرکت می کردیم و در باغی در عقدا استراحت و سپس به سمت مزرعه مرگس و از آنجا به ارجنان و از ارجنان به سمت دخمه دیلم و پس از خدامرزی به در گذشته ها به شریف آباد می رفتیم.
    ولی امروزه بیشتر زوار وقتی از جاده نایین به سمت یزد یا از یزد به سمت نایین می آیند به شمس آباد می رسند تابلو پارس بانو را می بینند، از جاده باریک به سمت پارس بانو می روند، زیارت و استراحت و یک وعده غذایی را در کنار پیر به سر می برند و لذت می برند.

    در زیارت عمومی وهمگانی نیز معمولا چند ساعت در کنار زیارتگاه و یا شبی هم در جوار دوستان و آشنایان استراحت و زیارت و تفریح را با هم در آنجا دارند. به امید دیداردر پارس بانو

    در این زمینه بخوانید : گزارش و تصاویری از زیارت پارس بانو

    شگفت یزدان غاری که یکی از سه آتش مقدس ایران را زنده نگاه داشت

    برچسب‌ها: جشن
  • نوشته : داریوش
  • تاریخ: دوشنبه یازدهم اردیبهشت 1391
  •  آرشیو نظرات
  • داریوش


    نوشته شده در یادداشت ثابت - شنبه 91/3/7ساعت 3:33 عصر توسط atashkada نظرات ( ) | |

       1   2   3      >

    :قالبساز: :بهاربیست: